برخى از دانشمندان، يکى از علايم ظهور حضرت مهدى عليه السلام را وقوع معرکه جنگى در منطقه اى به نام هرمجدّون وبه تعبير روايات قرقيسيا مى دانند. اين قضيه حتّى در کتب اهل کتاب نيز به ان اشاره شده است.(5)
اهل کتاب از يهود ونصارا اين معرکه جنگى را بس عظيم وخطرناک مى دانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
(هرمجدون) کلمه اى است مشتق از (هَرْ) به معناى کوه، و(مجدّو) که اسم وادى يا کوه کوچکى در شمال فلسطين است. اهل کتاب را گمان بر اين است که مساحت معرکه اين جنگ از منطقه (مجدّو) در شمال فلسطين تا (ايدوم) در جنوب امتداد دارد که حدود دويست ميل است.(6)
انان معتقدند که در اين جنگ لشکرى با حدود 400 مليون نفر شرکت خواهند داشت.(7) لشکرى که از عراق، ايران، ليبى، سودان وقفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(8)
دکتر عبد الکريم زبيدى مى گويد: (… اين حادثه همان حادثه بزرگى است که قبل از ظهور امام مهدى عليه السلام تحقق خواهد يافت، ودر روايات از ان به معرکه (قرقيسيا) ياد شده است. در ان واقعه ميليون ها لشکر از امريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر ودولت هاى مغرب عربى، ولشکريانى از شهرهاى شام يعنى سوريه، اردن، لبنان، فلسطين واسرائيل شرکت خواهند داشت. همگى در منطقه اى به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفيانى در اين هنگام خروج خواهد کرد…).(9)
کلينى به سند خود از امام باقر عليه السلام نقل کرده که به ميسّر فرمود: اى ميسّر! چه مقدار بين شما وقرقيسيا فاصله است؟) عرض کرد: نزديک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: (اما انّه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق اللَّه تبارک وتعالى السموات والارض ولا يکون مثلها ما دامت السموات والارض. مادبة للطير تشبع منها سباع الارض وطيور السماء…)؛(10) (اگاه باش که در ان مکان واقعه اى اتفاق خواهد افتاد که نظير ان از زمان خلقت اسمان ها وزمين از جانب خداوند تبارک وتعالى اتفاق نيفتاده است ونخواهد افتاد. انجا محلّ پذيرايى پرندگان خواهد بود. درندگان زمين وپرندگان اسمان از ان سير خواهند شد).
از مجموعه روايات در اين باب به خوبى استفاده مى شود که در اين جنگ فرمانده عملياتى اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصى به نام سفيانى است. او کسى است که به کمک مراکز جاسوسى يهود وامريکا در ميان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد، ونيز بعد از پناه بردن امام زمان عليه السلام به کعبه با عده اى از ياران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکريانش درمنطقه اى به نام بيدا به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده وبسيارى از انها نابود خواهند شد.
بخارى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه واله نقل کرده که فرمود: (قيامت برپا نمى شود تا انکه شما با يهود بجنگيد، در ان هنگام به حدّى از انان کشته خواهد شد که حتّى سنگى که يک يهودى در ان پناه گرفته مى گويد: اى مسلمان! اين يهودى است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان).(11)
(5) رؤياى يوحنّا، 16-13/16؛ سفر زکريا، 5-1/14؛ کتاب مقدس، ص 843.
(6) شبکه معلومات، ص 4.
(7) همان، ص 2.
(8) مجله الفکر الجديد، شماره 15و16.
(9) همان.
(10) کافى، ج 8، ص 245، ح 451.
(11) صحيح بخارى، ج 3، ص 232.
این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکنند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.
اشاره
برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتار حاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است.
بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند.
مقدمه
از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت بار سپاه امام مهدی (عج) با انسانهای عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسانهای نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیر مسلمانان جای خود دارند.
فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلتها و آرمانهای اخلاقی، غیر مسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است.
اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونهای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امتها است؛ ((السلام علی مهدی الامم)).۲ و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: ((یسع عدله البروالفاجر))۳٫ او مظهر رحمت واسعه الهی است: ((السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه))۴ و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. رحمتی وُسِعَت کل شی۵٫ او بهار مردمان است: ((السلام علی ربیعالانام))۶ و خرمی روزگاران: ((ونضره الایام))۷ و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه میکند.
از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف میتوان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد میشود.
نزول عیسی از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهمترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود.
ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید میکنند و از روایات مربوط کدام نظریه را میتوان تایید کرد؟
نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است.
به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کمترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را میتوان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله:
۱٫ مؤید اول: نرمش دولتها در برابر امام مهدی (عج)
بیگمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فنآوری موجود در امر اطلاع رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود.
با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسانهای خسته و مأیوس نور امیدی می تاباند و انسانهای تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا میدارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروهها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آنهاست آماده میکنند. امام صادق میفرماید:
اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر۸
چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان میرفت اهل این امر باشد از آن خارج میشود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه پرستان هستند به آن می پیوندند.
گرچه در این روایت تعبیر ((مثل خورشید و ماه پرستان)) آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آنها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی رفت و این تعبیر شامل تمامی غیر مسلمانان میشود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشید پرستان بی شباهت نیستند.
به هر حال ((با شکل گرفتن این گروهها و جماعتها، حکومتهای این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولتهای کافر درمی یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا اینکه دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است)).۹
با وجود چنین نرمشی از سوی دولتها، به یقین، جنگ و کشتار به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید.
۲٫ مؤید دوم: یاری شدن امام مهدی (عج) به وسیله رعب
در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری میشود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح اند:
الف) امام باقر :
… الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله.
… رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت میکند.۱۰
ب) امام باقر:
… یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین۱۱
رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت میکند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه دار کمک میکند.
اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آنها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود.
۳ـ مؤید سوم: رفتار مسالمت آمیز امام مهدی (عج) با اهل کتاب
روایات فراوانی به مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آنها، تذکر دو نکته مفید به نظر میرسد:
نکته اول
سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت میکند می گوید:
ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیر مسلمانان را دربرنمیگیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آنکه میدانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟
ما میتوانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم:
الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار میکنیم؛ زیرا این روایات دو دسته اند:
دسته اول، روایاتی که مطلق اند و هیچ اشاره ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آنها عام است و شامل همه مردم میشود.
مانند این روایات: ((القائم یسیر بالقتل…))، ((لایستتیب احداً…))، ((ما هو الاالسیف…))، ((فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل)) و امثال اینها.
دسته دوم، اخباری که در آنها از برخی گروهها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،۱۲ اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروهها، بتریه طبق فرض، منحرف اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروهها اینها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آنها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دینهای متفاوت ـ به نسبتهایی یافت میشوند.
آمدن اسامی این گروهها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروهها نیست؛ زیرا قانون ((کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو))، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است.
ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه میتواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامههای کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیشتر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیر مسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید میکنند در آینده خواهیم آورد.
آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت آمیز دارد. هم چنانکه مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آنها میباشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است)).۱۳
در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیر مسلمانان بر می شمارد. یکی از مهمترین آن دلایل این است که:
دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیر مسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا میکند که مسلمانان از بالاترین رتبههای ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه ای باشند که خود آن را طرح کرده اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد میکنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.۱۴
نکته دوم
گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمینهایی چون روم نام برده شده است و از آنجا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود.
به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت میکنند به قرار ذیل است:
الف) امام علی (ع) میفرماید:
ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.۱۵
سپس او و همراهانش حرکت میکنند. در کشور روم به دژی برنمی خورند؛ مگر اینکه با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود میآیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه اش می خشکد و حصارهایش فرو می ریزد. آنها سپس به سمت رومیه حرکت میکنند و با گفتن سه تکبیر، آنجا چون شنزاری بر بلندی میشود.
ب) امام باقر(ع):
… و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.۱۶
… و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه میروند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه میروند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان میگشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام میدهد.
ج) امام علی(ع):
… و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال۱۷
… مهدی (عج) حرکت کرده در بیت المقدس فرود میآید. تمام خزاین نزد او برده میشود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند.
این مضمون ـ برخورد مسالمت آمیز با اهل کتاب ـ را میتوان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله:
امام علی فرمود:
… فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.۱۸
… سپس مهدی و همراهانش حرکت میکنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی دهد.
۴ـ مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا
چهارمین زاویه ای که میتوان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینهای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند:
الف: عیسی الخشاب میگوید به امام حسین عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند:
لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر۱۹
خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده ای است که کسی برای پدرش خونخواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش میگذارد.
ب) امام باقر (ع):
… و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا…
… شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش میگذارد و بسیار میکشد…۲۰
ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با غیر مسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمینهای آنان را فتح خواهد نمود.
نکته اول: روایاتی که در آنها به نبرد امام با دیگر گروهها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند:
الف: امام باقر (ع):
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .۲۱
چون سفیانی مطلع میشود که قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود… پس آن روز با یکدیگر میجنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین می برند.
ب: امام صادق (ع):
اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.۲۲
چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن میزند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن میزند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار میکند. راوی میگوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان.
اینها نمونههایی است از جنگها و درگیریهای امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان.
نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛
با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگها و درگیریهای حضرت با گروههای گوناگون در خاورمیانه از یکسو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط میشود، میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملتها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگهای حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق العاده مناطق مسکونی کره زمین.
نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.
طبیعتا پس از فتح دنیا انسانهای معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمانهای حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح میکند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک میکند.۲۳
براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کمتر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کمترین میزان خود خواهد بود.
۵ ـ مؤید پنجم: جنگها و مرگ فراگیر
قرینه پنجمی را نیز میتوان بر مدعای برخورد مسالمت آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گستردهای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسانها بر اثر جنگها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت.
بی تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود.
این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد.
با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کمترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کمترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود.
البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد.
بی تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آنها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع بندی آنها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آنها این احتمال را تقویت میکند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت میکند.
برخی از این روایات بدین قرارند:
الف) امام علی (ع):
لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.
مهدی (عج) ظهور نمیکند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.۲۴
ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق روایت میکند:
قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.۲۵
پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون.
یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسانها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر میرسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد.
با بروز چنین جنگهایی که با سلاحهای کشتار جمعی، بسیاری از انسانها کشته میشوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین میرود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماریها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسانها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، میتوان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را میتوان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است.
آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آنها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در اینجا مجموعه روایات را آورده و مضامین آنها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود.
به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند.
روایات
مجموعه این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱٫ دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت میکند:
شیخ صدوق به سند خود از ابیبصیر از امام صادق در تفسیر آیه
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (صف: ۹)
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند:
فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.۲۶
چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمیماند، مگر اینکه از خروج او ناخشنود است. تا آنجا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده میگوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش.
این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله ((اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند)) این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف میکند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آنها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آنها به دست امام کشته خواهند شد.
اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر میرسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله ((حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…)) از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم ((همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آنجا میگوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده)) معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آنها نمیتواند غایت ناخشنودی آنان باشد.
بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده میشود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود میشوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ میدهد و آنها با یکدیگر می جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…)).
و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمیخیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آنها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد.
۲٫ دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله:
الف: امام علی (ع):
… ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع۲۷
… سپس عیسی رحلت میکند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی میماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمینوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را میکشد.
این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت میکند که پس از مرگ عیسی بر دین خود باقی مانده اند؛ ولی اینکه این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،۲۸ بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته میشوند به دست آورد.
ب: امام علی (ع):
… و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.۲۹
… و عیسی خروج میکند و با دجال روبه رو میشود. پس نیزهای به او میزند و او مانند سرب ذوب میشود. زمین هیچ یک از آنها را در خود نمی پذیرد. پیوسته سنگها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش.
ج: امام باقر:
… ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.۳۰
… سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین میبرند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ میگویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را میکشد.
روایت ((ب)) مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال میکند؛ نه مطلق کفار. روایت ((ج)) نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت میکند:
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ …
چون به سفیانی خبر میرسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود…)).
بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی توان به دست آورد.
۳٫ دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آنها را در این جا میآوریم:
الف: امام باقر (ع):
ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله.۳۱
جایی نمیماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده میشود و این همان سخن خداوند است که میفرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده میشوند.)) و صاحب این امر، آنچنان که رسول خدا (ص) جزیه می گرفت، جزیه قبول نمیکند و این همان سخن خداوند است که میفرماید: و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد.
با توجه به اینکه در ذیل روایت به آیه شریفه ((و قاتلوهم)) … استناد شده است، بنابراین امام با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام به قتل خواهند رسید، مسئلهای است که روایت نسبت به آن ساکت است.
ب: امام کاظم در تفسیر آیه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها؛ (آل عمران: ۸۳) ((و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند)).
فرمود:
انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.۳۲
این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آنها عرضه میکند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آنچه که بر عهده مسلمان است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن میزند. تا این که در شرق و غرب کسی نمیماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آنها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد میکند.
گرچه در این روایت، قتل غیر مسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آنها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی شد و کسی نیز کشته نمی شد ـ یعنی همه مسلمان میشدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی کرد؛ بلکه می فرمود همه مسلمان میشوند.
بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته میشوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می پرسد که مردم بسیارند و قتل آنها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید میکند.
بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته میشوند مسئلهای است که در این روایت به آن هیچ اشاره ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند.
پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمیکند و پاسخ میدهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم میکند که این پاسخ به گونهای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده میکند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می رسانند.
پاسخ
یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود.
دوم: ((قتل کثیر)) غیر از ((قتل اکثر)) است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند.
بنابراین ما این واقعیت را می پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیشتر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود.
جمع بندی:
از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است.
بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت۳۳ و برخورد مسالمت آمیز امام با اهل کتاب ـ میتوان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته میشوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود.
در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست:
۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آنها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود.
۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند.
علاوه بر این که ظهور عبارت ((اذا قام القائم))۳۴ بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه میتواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آنها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی توان استفاده کرد.
آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقیمانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته میشوند در جای خود باید دنبال کرد.
پی نوشت ها:
۱ . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که به عنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است.
۲ . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج).
۳ . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰٫
۴ . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
۵ . اعراف، ۱۵۶٫
۶ . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس.
۷ . همان.
۸ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰٫
۹ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸٫
۱۰ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷٫
۱۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱٫
۱۲ . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل و النحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱٫
۱۳ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷٫
۱۴ . همان، ص ۹۸٫
۱۵ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴٫
۱۶ . همان، ج ۳، ص ۳۱۷٫
۱۷ . همان، ج ۳، ص ۱۱۹٫
۱۸ . همان، ج ۳، ص ۹۶٫
۱۹ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰٫
۲۰ . همان، ص ۲۴۰٫
۲۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۲۲ . همان، ج ۳، ص ۳۱۴٫
۲۳ . محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰٫
۲۴ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱٫
۲۵ . همان، ج ۳، ص ۴۴۰٫
۲۶ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵٫
۲۷ . همان، ج ۳، ص ۱۲۱٫
۲۸ . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج).
۲۹ . همان، ج ۳، ص ۱۲۲٫
۳۰ . همان، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۳۱ . همان.
۳۲ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰٫
۳۳ . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج).
۳۴ ـ ص ۳۰٫
نصرت اله آیتی
ماهنامه انتظار موعود – شماره 13
براساس بعضی از روایات، امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مومن باشید». سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم ».
به گزارش تبیان به نقل از گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، بنابر تصریح روایات حضرت مهدی (عج) در بدو ظهور سخنان خاصی را ایراد و حتی آیاتی ویژه باز قرآن را تلاوت می کنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: «قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به دیوار کعبه تکیه داده و مردم جهان را مخاطب قرار می دهد و می فرماید: «هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث، هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند، اینک منم نوح و سام، هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، هر کس بخواهد موسی و یوشع را ببیند، منم موسی و یوشع، هر کس بخواهد عیسی و شمعون را ببیند، منم عیسی و شمعون، هر کس بخواهد محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام را ببیند، منم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام، هر کس بخواهد حسن و حسین را ببیند، منم حسن و حسین، هر کس بخواهد امامان از اولاد حسین علیه السلام را ببیند، منم آن امام معصوم از نسل پاک حسین علیه السلام،اینک سخنان مرا گوش کنید تا شما را از آن چه شنیده و می دانید و آن چه تا کنون نشنیده و نمی دانید، خبر دهم... .(2)
براساس بعضی از روایات، امام زمان (ع) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مؤمن باشید».[1] سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم».[2]
پی نوشت ها:
[1]. هود، 86: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مصحح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 331، النشر الاسلامی، قم، 1405ق، «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ».
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) استان تهران
روایات متعدد از ائمه ی اطهار علیهم السلام به ما رسیده است که یاران حضرت مهدی 313 نفر به تعداد یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ بدر هستند. (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، الفصل السابع، الباب الخامس، بیست و پنج روایت را با این مضمون گردآوری کرده است) و در منابع روایی اهل سنت نیز همین تعداد به عنوان یاران حضرت مهدی علیه السلام بیان شده است. (مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدین هیثمی، ص 119)
حال سوال این است که: اگر 313 یار امام مهدی (علیه السلام) کامل شود، آن حضرت ظهور خواهند کرد؟!
در تحلیل پاسخ به این سوال می توان گفت که:
مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد!
1- گرچه نمی توانیم ادعا کنیم که در زمانی، این تعداد افرادی که هر کدام باید بخش مهمی از جامعه اسلامی زمان ظهور را مدیریت کنند، وجود داشته اما امام غایب (علیه السلام) ظهور نکرده اند، اما با این وجود، شرط تکمیل تعداد 313 نفر انسان لایق در سپاه امام زمان (عج)، شرط لازم است نه کافی؛ یعنی این طور نیست که با تکمیل این تعداد، آن حضرت ظهور کند، بلکه برای تحقق قیام امام مهدی غیر از این شرط، شرایط دیگری نیز وجود دارد که با تکمیل این تعداد و تحقق تمام شرایط دیگر، آن حضرت ظهور و قیام خواهد نمود. به بیان دیگر، علاوه بر جمع تعداد 313 نفر افراد لایق، شرایط دیگری نیز برای ظهور امام زمان (عج) وجود دارد؛ مانند مرکزیت شهر مقدس قم در نشر دین و آماده شدن جامعه جهانی.
در روایت آمده است امام صادق (علیه السلام) نام کوفه را برد و فرمود: به زودى کوفه از مؤمنان تهى می شود و دانش از او نهان گردد، چنانچه مار در سوراخش پنهان شود. سپس دانش در شهرى پدیدار می شود که آن را قم می گویند. آن جا معدن علم و فضل می گردد، تا آنجا که در روى زمین هیچ نادانى نسبت به دین نماند و حتی دخترکان پرده نشین نیز از دین آگاه شوند، این (مرکزیت قم) نزدیک به ظهور قائم ما باشد، و خدا قم و مردمش را مقام حجت سازد، و اگر آن نباشد زمین اهلش را فرو برد و حجتى در زمین نماند، و دانش از آن به همه بلاد منتشر گردد، در مشرق و مغرب و حجت خدا بر مردم تمام شود. تا کسى در روى زمین نماند که علم و دین بدو نرسد، سپس قائم ظهور کند و سبب انتقام و خشم خدائى بر بنده ها شود؛ زیرا خدا از بنده ها انتقام نگیرد، مگر پس از این که حجت را انکار کنند. [1]
حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ او کسى است که زمین برایش در پیچیده شود و هر مشکلى برایش هموار گردد؛ اصحاب او به تعداد اهل بدر سی صد و سیزده نفر از دورترین نقاط زمین به گرد او فراهم آیند، و این همان فرمایش خداوند است که: «هر جا که باشید خدا همه شما را فراهم آورد، که خدا بر هر چیزى توانا است» [2] پس هنگامى که این تعداد افراد مخلص گرد آیند خداوند متعال امر خود را ظاهر سازد و چون عقد- که آن ده هزار مرد باشد- براى او کامل شود، به اذن و فرمان خداى تعالى قیام کند، و آن قدر دشمنان خدا را بکشد تا خداوند خشنود شود. عبد العظیم گفت: به آن حضرت عرض کردم: سرور من! چگونه می فهمد خداوند متعال خشنود گردید؟ فرمود: خداوند در قلب او رحمت می افکند.[3]
همچنین مفضّل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامى که به امام اجازه (ظهور) داده می شود، خدا را به نام عبرانیش می خواند سی صد و سیزده نفر یاران آن حضرت براى او گرد آورده می شوند و همچون پاره پاره ابر پائیزى اند، آنان پرچم دارانند؛ بعضى از ایشان شبانه از بسترش ناپدید می گردد و بامداد در مکّه است، و پاره اى از ایشان در روز دیده می شود که در میان ابر مى رود و نام خودش و نام پدرش و مشخّصاتش و نسبش شناخته شده است، عرض کردم: فدایت گردم کدام یک از ایشان از نظر ایمان برتر است؟ فرمود: همان که در روز میان ابر می رود. و ایشانند آن ناپدیدشوندگان و این آیه در مورد آنان نازل شده است: «هر کجا باشید خداوند شما را جملگى مى آورد».[4]، [5]
حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است
2- برای ظهور امام زمان (عج) شرایطی وجود دارد که دانش واقعی آن نزد خداوند است.
مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد! در صورتى که خداوند هر سرّى دارد براى این مخلوق که از خدا و اولیای خدا برگشته اند واقع شده است، هر خیرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که باید به آن برسند؛ زیرا که خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که به آنها می دهد براى این است که بر آنها حجت باشد.
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه ناکى آشکار می شود، تا این که امرش روشن شود و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازه او در زبان پیروان حق و باطل و موافقان و مخالفان زیاد برده می شود؛ تا این که به واسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. [6]
بنابر این، وجود 313 نفر تنها شرط ظهور امام مهدی نیست تا گفته شود با تکمیل شدن این تعداد چرا ظهور نمی کند، بلکه شرایط دیگری نیز وجود دارد که برخی از آن در روایات بیان شد و برخی نیز بیان نشد و علمش نزد خداوند است که با تحقق تمام شرایط امام ظهور خواهد کرد.
پی نوشتها:
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (آسمان و جهان)، ترجمه، کمره اى، محمد باقر، ج 4، ص 184 و 185، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1351ش .
[2]. بقره، 148.
[3]. طبرسی، احتجاج، ترجمه، جعفرى ، بهراد، ج 2، ص 523 و 524، تهران ، اسلامیه ، چاپ اول، 1381ش .
[4]. «اَیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً». بقره، 148.
[5]. نعمانى، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانى، ترجمه، غفارى، محمد جواد، ص 434، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، 1376ش، 1418ق .
[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (مهدى موعود)، ترجمه، دوانى ، على، ج 13، ص 1146 ٓ 1148، تهران، دار الکتب الاسلامیه ، چاپ بیست و هشتم، 1378ش .
منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت حرف آخر
بحارالانوار ج 13 و ج 4
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود.
«اگر حادثه رحلت من به وقوع پیوست، جانشین من حسین بن روح نوبختی است. من مأمور شده ام او را به جای خود تعیین كنم؛ پس شما هم به او مراجعه كنید و در كارهای خود به او اعتماد نمایید.»(1)
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار-برای این مقام برگزیده شود.
ولی در واقع همین غیر منتظره بودن در اذهان یكی از مهمترین دلایل انتصاب او بود. چرا كه اگر افراد دیگری غیر از ایشان، به نیابت منصوب می گشت، ممكن بود دشمنان و بعضی از ناآگاهان تصور كنند كه این انتخاب، به خاطر روابط نزدیك محمد بن عثمان با آن فرد است و نتیجه بگیرند كه نظر شخصی محمدبن عثمان است، نه نظر امام زمان(عج). چون آگاهان و روشنفكران اجتماعی آن زمان، واگذاری به ایشان را بعید می دانستند، ایجاد چنین شبهه ای برطرف شد و معلوم شد كه انتخاب او به اذن و رضایت امام زمان(عج) صورت پذیرفته است.
از ابو سهل نوبختی سۆال كردند: « چطور شد كه امر نیابت به شیخ ابوالقاسم روح نوبختی واگذار گردید، ولی به تو واگذار نشد؟ و او پاسخ داد: آنان- ائمه علیهم السلام- بهتر از هر كس می دانند چه كسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره می كنم. اگر آنچه ابوالقاسم(ابن روح) درباره امام می داند، می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان و جدال با آنها می كوشیدم تا دلایل بنیادینی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشكار سازم. اما اگر ابوالقاسم امام را در زیر جامه خود پنهان داشته باشد، بدنش را با قیچی قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد كرد.» (2)
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود
از این حدیث اراده او در مخفی كردن مسائل مربوط به امام غایب(عج) و درجه ایمان او در مقابل شكنجه دشمن و استقامت او در برابر مصائب و ناملایمات روشن می گردد كه این یكی از عوامل انتخاب او به شمار می رود.
وفاداری و هوشیاری، صبر و بردباری و در یك كلمه «اخلاص» او از دیگر عوامل جانشینی وی بود. از این گذشته بر طبق گواهی مورخین و محدثین، خردمندترین شخص زمان خویش در نزد دوست و دشمن بود و بر اوضاع سیاسی-اجتماعی زمان خویش شناخت كامل داشت(3).
یكی از روشهای او در معاشرت با مخالفین، «تقیه» بود كه به وسیله آن قلبهای مخالفان را نیز به سمت خود جلب می كرد. حتی در بعضی از احادیث می بینیم وقتی كه مخالفین جهت بحث با او می رفتند، اگر عده آنها ده نفر بود، موقع رفتن نُه نفر او را لعن می كردند و یك نفر درباره او تردید داشت ولی وقتی با او مواجه می شدند و حسین بن روح با آنها صحبت می كرد به گونه ای صحبت می كرد كه نُه نفر از آنها به خاطر دوست داشتن حسین بن روح به سوی خدا مجذوب می شدند و تنها یك نفر تردید می كرد.
نمونه های بسیاری از استفاده از تقیه را كه عاقلانه ترین شیوه در آن دوره بود بیان شده است كه توانست به وسیله استفاده از آن مصالح شیعیان را به خوبی حفظ نماید.
منبع:
1- الغیبه، ص 342. بحارالانوار، ج51، ص 355
2- الغیبه، ص 391، حدیث 358. بحار الانوار، ج 51، ص 359.
3- الغیبه، ص 384
مریم محبی
با اقتباس از كتاب پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)
ایشان نیز همانند یوسف در کودکی از کنار قوم خویش غایب شد . کودکی در غایت زیبایی . آن یوسف زیبا مورد حسادت برادران قرار گرفت و یوسف زهرا مورد حسادت مظلوم نمایان غاصب .
برادران یوسف خواهان مرگ او شدند اما دیگران او را بسیار دوست داشتند و عزیز مصرش کردند حضرت مهدی هم چه بسیار مورد جفای دوستان قرار خواهد گرفت همان افرادی که امروز منتظرش هستند اما طردش میکنند و نمی توانند تمام الگوی محبت و عشق را تحمل کنند اما چه بسیار افراد و نا آشنایان که مجذوب عشق او شده و باورش خواهند کرد .بیایید با خلوص دل همرنگ شویم و یک صدا فریاد کنیم یوسف زهرا بیا که صادقانه دوستت داریم و یعقوب وار منتظرت هستیم . همانند حضرت یعقوب شویم که عشق یوسف را و بازگشتش را باور داشت و اهمیتی به سرزنش کنندگان نمی کرد و درخت ناامیدی را از قلب های فرزندان نیز قطع می کرد.
ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود
ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود .
برادران یوسف فهمیدند که او تنها راه است و طولانی بودن مسیر را به جان خریدند ما هم میدانیم که یوسف زهرا تنها راه است ولی در مسیر دل قرار نمی گیریم ، نباشد همانند برادران یوسف او را بخواهیم، بلکه بیایید یعقوب وار برای یوسف زهرا دلدادگی کنیم . از خدای متعال ظهورش را بخواهیم نه برای اینکه عدالت را به ارمغان بیاورد و ظلم را بر چیند و احیای دین کند ، بیاید برای اینکه دوستش داریم . دستها را به آسمان دل پل زنیم و بگوییم مهدی بیا چون دوستت داریم .
امام صادق در فرازی از دعای ندبه : « بِنَفسِی أنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا ، بنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عنّا »
بحار الانوار ، ج 36 ،ص296
دنیاخواهی و اسیر دنیا بودن یکی از عوامل جداکننده حقیقت طلبان از باطل جویان است. از آنجا که حکومت حضرت مهدی(عج) عالم گیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند و بر آمال دنیا خواهی شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد؛ بنابراین بیشترین مخالفت ها از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آنند. پس مبارزه شان جدی تر و کراهت و ناپسندی شان از آن حادثه و از آن واقعه، بیشتر و جدی تر است.
عدم فهم جایگاه امام و ولایت
این افراد که دلبسته دنیایند و برای رسیدن به آن همواره در تلاش و کوشش، نسبت به جایگاه امام و ولایت نه تنها هیچ شناختی ندارند؛ بلکه از درک و فهم آن نیز عاجزند. در زیارت حضرت امیر(علیه السلام) می خوانیم: "خدایا شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی ... در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند. شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران روی آوردند."(1)
ترجیح دنیا به آخرت
خداوند از این ویژگی آنان چنین سخن می گوید: "ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ"؛ این به خاطر آن است که زندگی دنیا(و پست را) بر آخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ایمان (لجوج) را هدایت نمی کند."(2)
کفر به آیات الهی
در آیه دیگری درباره این ویژگی آنان می خوانیم: "(در آن روز به آن ها می گوید:) ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟ آن ها می گویند: "بر ضد خودمان گواهی می دهیم، (آری) ما بد کردیم" و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آن ها را فریب داد و به زیان خود گواهی میدهند که کافر بودند."(3)
فریفته دنیا شدن
از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند."(4)
این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می کنند، درحالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می شود و صورت عینی به خود می گیرد) و خداوند هرکس را بخواهد، بدون حساب روزی می دهد
دل بسته دنیا و ماندن در آن
آیه دیگری از این صفت آنان چنین نام برده است: "و آن ها را حریص ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ درحالی که این عمر طولانی او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست."(5)
سستی و تنبلی
نیم نگاهی به این آیه شریفه که می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست"(6) بیانگر آن است که این افراد در امور معنوی و تکالیف خود سست و کسل اند؛ زیرا تمام همت و عشق شان رسیدن بیشتر به دنیاست.
تمسخر مۆمنین
این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره میفرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می کنند، در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار میشود و صورت عینی به خود می گیرد) و خداوند هر کس را بخواهد، بدون حساب روزی می دهد."(7)
رویگردانی از راه خدا و تحریف
از آنجا که افق دید دلبستگان دنیا تنها همین دنیای فانی را می بیند، می کوشند که دیگران را نیز با خود همسو کنند و آن ها را از انجام تکالیف خود باز دارند تا بیشتر از دنیا بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند. قرآن در توصیف آنان می فرماید: "همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و (مردم را) از راه خدا باز می دارند و می خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گمراهی دوری هستند."(8)
متظاهر به انتظار امام
امام صادق(علیه السلام) در سخنی حال و روز این افراد متظاهر کوفی صفت را این گونه بیان می کند: "مردم درباره ما سه گروهند: گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی دهند؛ اینان اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل میکنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم."(9)
از دیگر صفات و ویژگی های آنان می توان به مواردی همچون عدم یاری راه حق، عدم ادای حقوق الهی چون زکات و خمس، عدم زمینه سازی همراهی و یاری بیشتر افراد به خاطر ثروت اندوزی شان، عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از نواب عام امام نیز همراهی با دشمنان دین و ولایت نام برد.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.
پذیرفتن دیگران به جای ائمه(علیه السلام)
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در پاسخ حسن بصری که در نامه ای به حضرت از حیرت و سردرگمی امت نوشته و از حضرت خواسته بود به او آنچه از خدا آموخته، بیاموزد؛ نوشت: "بله چنان که نوشتی ما اهل بیتیم. نزد خدا و پیامبر(ص)، اما پیش تو و اصحابت. اگر چنان که گفتی بود، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده: "أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ" ؛ "این درباره شما و اصحاب توست".(10)
از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند
انکار ولایت
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ"؛ "امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند"(11) به شیوه مبارزاتی این افراد اشاره کرده و به جابر فرمود: "قسم به خدا آیات ما را انکار کردند. ای جابر! چه می گویی درباره آنانی که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب نمودند. سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند."(12)
رویارویی و مبارزه با امام
در احادیث کربلا افرادی چون شبث بن ربعی، حماد بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن الاشعث، عمرو بن حجاج زیدی و ... تمام گفته ها و نوشته های خود برای امام و عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیهالسلام نامه را انکار کردند. اینان به خیال پست و مقام و مسئولیت آمده بودند؛ بنابراین به خیل نامه نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد، از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با امام حسین(علیه السلام) را به تن کردند. اینان بندگان دنیا بودند و هر کس که ذره ای از آن را داشت یا به آن ها وعده آن را می داد، بندگی می نمودند.
یاری نکردن و سستی در کارها
خداوند در قرآن می فرماید: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ"؛ "ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج میدهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست."(13)
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج97، ص336.
2. نحل، 107.
3. انعام،130.
4. اعراف، 51.
5. بقره، 96.
6. توبه، 38.
7. بقره، 212.
8. ابراهیم، 3.
9. تحفالعقول، ص513.
10. بحارالأنوار، ج10، ص136 .
11. اعراف، 51.
12. بحارالأنوار، ج26، ص12 .
13. توبه، 38.
انتقاد کنندگان میگویند: عادتاً بسیار بعید به نظر میرسد که «مهدی» از روزی که ولادت یافته تا به حال که مدت زیادی میگذرد، در پنهان به سر برد و هیچ کس از پیروان و خویشاوندانش جای او را ندانسته و خبری از او به دست نیاورند..
این انتقاد نادرست بوده و از چندین جهت مورد اشکال است:
1- عدهای از دوستان و پیروان مورد اعتماد «حسن بن علی» که مدتها محرم راز و واسطه بین او و شیعیان بودهاند، همواره «مهدی» را ملاقات نموده و احکام و مسایل چندی از او نقل کردهاند و حقوق مالی اسلامی را از شیعیان گرفته و به وی تحویل میدادهاند. از جمله «عثمان بن سعید سمان عمری» و پسرش «محمد بن عثمان» که هردو از موثق ترین افراد وی بودند و نیز «بنی سعید» و «بنی مهزیار» در اهواز و «بنی الرکولی» در کوفه و «بنی نوبخت» در بغداد و عدهای از اهل «قزوین» و «قم» و سایر مراکز که همگی نزد «امامیه» و «زیدیه» معروف و مشهورند و اکثر اهل تسنن آنان را می شناسند و تمامشان مردمان عاقل، امین، فهمیده، دانشمند و مورد اعتماد شیعه و غیر شیعه بودهاند.
2- مدتها قبل از اینکه «مهدی» متولد شود، پیغمبر و همه امامان قبل از او خبر داده بودند که «مهدی» قبل از اینکه ظاهر شده و قیام کند، حتماً باید دو «غیبت» را سپری کند، غیبت اول، کوتاه و غیبت دوم، بسیار طولانی خواهد بود. در غیبت اول، دوستان خصوصیش، اخبار و مکانش را به دیگران خواهند گفت، ولی در غیبت دوم، هیچگونه اطلاعی از اخبارش نخواهند داشت و تنها مکانش را عدهای از دوستان مۆمن و با تقوا که همواره در خدمت او بوده و کارهایش را انجام میدهند، خواهند دانست.(1)
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد
این اخبار در کتابهای شیعیان که قبل از تولد «حسن بن علی» و پدر و جدش نوشته شده، موجود است. و ما دیدیم که تحقق این دو غیبت، چگونه صدق این اخبار و صحت عقیده «امامیه» را آشکار ساخت.
3- به چه دلیل میتوان ادعا کرد هر فردی که به خاطر امری از امور دینی و غیر آن از انظار مردم پنهان شود، حتماً باید عدهای از خویشان و یا دوستان نزدیکش، از مکان و احوالش آگاهی داشته باشند بلکه افراد زیادی بودهاند که از انظار پنهان شده و هیچ خبری از آنان در هنگام غیبتشان به دست نیامده است و ما تعدادی از این افراد را در اینجا ذکر میکنیم:
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود
اول: تمام تاریخ نویسان اسلامی و غیر اسلامی از پیروان ادیان آسمانی نقل کردهاند که یکی از پیغمبران به نام «حضرت خضر علیه السلام» مدتها قبل از «موسی بن عمران علیه السلام» پنهان شده و تا این زمان به زندگی خود ادامه میدهد و احدی نتوانسته محل سکونت وی را کشف کرده و یا از کسانی که با او دوستی و معاشرت دارند خبری به دست آورد. تنها قرآن قصه کوتاهی از او با «موسی بن عمران» نقل کرده است.
و پاره ای از مردم میگویند: بعضی از «پارسایان و مردان با خدا» او را دیده ولی نشناخته اند و پس از اینکه از او جدا شدهاند به ذهنشان رسیده که آن شخص «حضرت خضر» بوده است.(2)
دوّم: در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود.
سوم: قصه «اصحاب کهف» است که تا اندازهای شرح فرار آنان از قومشان و رفتنشان به غاری که در دور دست واقع شده بود، در قرآن کریم ذکر شده و در آن، چنین بیان گردیده که آنان همراه «سگی» به طرف «غار» رفته و داخل آن شدند، ولی آن سگ در مقابل غار، سر خود را بر روی دو دستش گذاشت و همگی مدت «309» سال در آن غار ماندند و مانند شخصی که در خواب معمولی فرو رفته باشد.
جای تردید نیست که چنین قصهای «عادتاً و عرفاً» محال مینماید.و اگر صریحاً در قرآن ذکر نگردیده بود، حتماً مخالفان ما آن را انکار میکردند، همانگونه که «مادیین و طبیعیین» آن را محال میدانند.
چهارم: قصه حیرت آور دیگر، سرگذشت «صاحب الاغ» است که در قرآن و سایر کتب آسمانی ذکر شده(3) و یهود و نصارا او را پیغمبر میدانند. خلاصه این قصه بدین گونه میباشد که «او از شهری گذشت و دید که آن شهر خراب و ویران گردیده، با خود گفت خداوند چگونه مردمی را که مدتها است مردهاند و اثری از آنان باقی نمانده، زنده میگرداند؟!
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد
خداوند برای اینکه ثابت کند چگونه آنان را زنده خواهد نمود، او را میراند و پس از صد سال زنده کرد، در حالی که خوراکی های همراه وی، تازه مانده و هیچ تغییری نکرده بود و «الاغ» او نیز، در حال چریدن بسر میبرد(4) و به همان حالی که از اول بود باقیمانده و ابداً تغییری در او به وجود نیامده بود.
خداوند به وی گفت: به «غذایت» نگاه کن که ابداً تغییری نکرده و به استخوان های بدنهای انسانهای مرده نیز بنگر که چگونه ما ذرّات آن را از زیر خاک بیرون آورده و به یکدیگر وصل نموده و گوشت، روی آنها می-رویانیم و آنها را به صورت اولیه در میآوریم. «عزیر» هنگامی که جریان زنده شدن «مردگان» را دید، گفت: «حال دانستم که خداوند بر هر کاری تواناست».
همانگونه که گفتیم:
این قصه در قرآن کریم ذکر شده و اهل کتاب نیز آن را نقل کرده و به آن اعتقاد دارند. بدون تردید این قصه نیز با جریان عادی و متعارف هیچ توافقی ندارد و به همین خاطر همه «مادیین» و «طبیعیین» و «مدعیان فلسفه» آن را شدیداً انکار میکنند و حال اینکه ادعای «امامیه» درباره «غیبت مهدی»، به عقل و عادت نزدیکتر است تا قصههای یاد شده. نظیر این قصهها در کتابهای تاریخ ادیان بسیار ذکر گردیده است.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، چاپ تهران. بشارةالاسلام. غیبت نعمانی و غیبت طوسی.
2. در این باره و در مورد قصه های بعدی، به کتابهای تاریخ اسلام، مانند: تاریخ طبری، ابن اثیر، بحارالانوار، ج 5 و غیر آنها رجوع شود.
3. قرآن از «صاحب الاغ» تنها به «آن کسی که بر قریه ویران شدهای گذشت» یاد کرده و در تاریخ نام او مختلف آمده است. بعضی از آنان نام او را «عزیر» و بعضی دیگر «ارمیا» ذکر کردهاند. و هر دو اسم در اخبار مذهبی نیز نقل شده است. و اختلافهای دیگری در خصوصیات این قصه وجود دارد. (ر.ک: بحار، ج10، 7 و 14 و... طبری، ج 1 و تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
4. در اینکه آیا خداوند، حمار عُزیر را نیز مانند خود عُزیر قبض روح کرد و یا نه، در تاریخ، به اختلاف نقل شده، پارهای اول و برخی دوم را نقل کردهاند، ولی ظاهر قرآن کریم چندان توافقی با نقل اول ندارد. (رجوع شود به تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
منبع:
سایت شعائر بر گرفته از ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه كتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)
آیاتی از قرآن عزیز، بشارت به حکومت مؤمنان صالح بر روی زمین می دهد؛ که بهترین مصداق کامل آن، حکومت حضرت مهدی علیه السّلام، بعد از ظهور شریفشان است؛ در این مقاله به بیان معنای ظاهری (تفسیر) و باطنی (تأویل) برخی از این آیات می پردازیم.
«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون * إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین*»(1) : قطعاً، بعد از ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم (قطعی کردیم) که یقیناً، بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد. در این، ابلاغ روشنی است برای گروه عبادت کنندگان.
زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنجهای آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...
این آیه دلالت می کند که روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم.
شکافنده ی علوم، پنجمین گوهر نایاب علیه السّلام فرمودند: «اینان، اصحاب مهدی در آخرالزمانند.»(2)
طبق نقل شیعه و اهل سنت، از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا، آن روز را طولانی می کند تا مردی صالح از اهل بیت مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.»(3) بنابراین، اگر روایت امام باقر علیه السلام و روایتهای متعدد دیگری، از این دست را کنار هم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که کل زمین طعم شیرین حاکمیت معصوم را با ظهور امام مهدی علیه السلام خواهد چشید؛ چیزی که تا به امروز، تنها گاهی و برای قسمتی از زمین محقق شده است.
«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (4): او، کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه ی آیین ها، غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
وعده ی غالب شدن دین اسلام، بر همه ی آیین ها، تاکنون تحقق نیافته و آیین های دیگری با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشده اند؛ بلکه سعی می کنند تا اسلام مظلوم را، از بین ببرند. ولی چون وعده ی الهی حق است و راست؛ پس باید روزی تحقق پیدا کند.
نه تنها شواهد تاریخی عدم تحقق این مسأله، ما را مطمئن می سازد که روزی این وعده عملی می شود، بلکه روایات زیبایی بر این مسأله مهر تأیید زده و زمان این وعده را معرفی می نمایند. پیشوای پنجم ما، امام باقر علیه السلام فرمودند: «... زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنج های آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...» (5)
همچنین صادق آل طه علیه السّلام فرمودند: «به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم خروج کند.» (6)
«الَّذینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاة وَ آتَوُا الزَّكاة وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَة الْأُمُور»(7): همان کسانی که هرگاه در زمین به آنان قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خداست.
حاکمی که هنگام تسلّط پیدا کردن و حاکمیت، به فکر اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر است؛ کیست؟ حاکمی که با وجود قدرت داشتن، آن قدر عظیمتر از دنیاست، که هیچ چیزی نمی تواند، او را از فکر محبوب خود (نماز) و فکر عیال الله و بندگان خدا (زکات) جدا کند.
مولای ما، امام باقر علیه السّلام فرمودند: «این آیه، برای آل محمد است و (خداوند) مهدی و اصحابش را فرمانروای مشارق و مغارب زمین می گرداند و به دست او و یارانش، دین را غالب کرده و بدعتها و باطلها را می میراند.» (8)
روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.»(9)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید.
همچنین دین و آیینی را برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند. آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
خداوند در این آیه جامعه ای را به مؤمنان وعده داده است که سه ویژگی مهم را داراست:
1. حاکمیتی در اختیار مؤمنان؛
2. استقرار دین اسلام و چیرگی این دین، بر همه ی ادیان؛
3. امنیت کامل مؤمنان و عدم ترس آنان.
چنین جامعه ای در گذشته ی تاریخ اسلام، تحقق نیافته است و چون مضمون آیه، وعده ی خداست، پس باید در آینده ی جهان، پدیدار گردد. (10)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه می فرماید: «حق مطلب این است که این آیه جز با جامعه ای که با ظهور امام مهدی علیه السّلام تشکیل می شود، با هیچ جامعه دیگری قابل انطباق نیست.» (11)
بنابراین با مراجعه به آیات قرآن و کلام معصومین علیهم السلام در می یابیم که تحقق حاکمیت صالحان و وعده غالب شدن دین اسلام که تاکنون به وقوع نپیوسته است، در زمان حکومت امام عصر علیه السلام تحقق خواهد یافت.
به امید آن روز صالح باشیم و مؤمن!
پی نوشت:
1 . انبیا: ۱05 ۱۰۶.