در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غُصّهٔ کنعان به ما رسید
ما سالها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار دیدهٔ گریان به ما رسید
با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده
شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید
باید کویر میشدم و خشک میشدم
کردی دعا و این همه باران به ما رسید
یک لحظه چشم از دلِ بیتاب برندار
دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید
از ما همیشه دردسر ما به تو رسید
از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید
دلهای ما کنارِ شما آبرو گرفت
آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید
ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی
لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید
خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی
شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید
یکبار هم از نیابت ما کربلا برو
توفیق هر چه هست ز جانان به ما رسید
کارِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود
حبِّ رقیهای شدن آسان به ما رسید
شاعر:جواد پرچمی
نظرات شما عزیزان: